English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4458 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take in U باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single up U یک لا کردن طنابها
heave in U کشیدن به داخل
inhaul U به داخل کشیدن
extrude U از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extrudes U از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
olympic lift U بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
extruded U از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extruding U از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
lashings U نوارهای بارپیچی طنابها
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
engages U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engage U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
immit U داخل کردن
enter U داخل کردن
entered U داخل کردن
enters U داخل کردن
work in U داخل کردن
imbark U داخل کردن
intromit U داخل کردن
phase in U داخل کردن
ingratiate U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
incorporating U داخل کردن
to work in U داخل کردن
incorporates U داخل کردن
ingratiating U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
incorporate U داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
to breakin U خودرا داخل کردن
swap in U مبادله کردن به داخل
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
rammed U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
ram U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
ingestion U قورت دادن داخل معده کردن
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
insufflation U داخل کردن گازیا بخاردر گودالی ازتن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
insinuates U داخل کردن اشاره کردن
insinuated U داخل کردن اشاره کردن
insinuate U داخل کردن اشاره کردن
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lengthen U طولانی کردن کشیدن
trigger U کشیدن رها کردن
triggers U کشیدن رها کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
triggered U کشیدن رها کردن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
straps U کشیدن تیز کردن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
traces U ضبط کردن کشیدن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
trace U ضبط کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
impaling U محدود کردن میله کشیدن
breathe U نفس کشیدن استنشاق کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
impale U محدود کردن میله کشیدن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
solicit U بیرون کشیدن وسوسه کردن
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
impaled U محدود کردن میله کشیدن
solicited U بیرون کشیدن وسوسه کردن
impales U محدود کردن میله کشیدن
breathes U نفس کشیدن استنشاق کردن
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
leave off U قطع کردن دست کشیدن از
chid U گله کردن از زوزه کشیدن
rail U نرده کشیدن توبیخ کردن
fences U حفظ کردن نرده کشیدن
epp U جزر کردن فرو کشیدن
extract U بیرون کشیدن استخراج کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
receded U عقب کشیدن خودداری کردن از
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
receding U عقب کشیدن خودداری کردن از
recede U عقب کشیدن خودداری کردن از
yip U زوزه کشیدن عوعو کردن
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
soliciting U بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
fence U حفظ کردن نرده کشیدن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
to work off U مصرف کردن دست کشیدن از
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
solicits U بیرون کشیدن وسوسه کردن
recedes U عقب کشیدن خودداری کردن از
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
stroking U لمس کردن دست کشیدن روی
touse U اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
clamor U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
strokes U لمس کردن دست کشیدن روی
stroked U لمس کردن دست کشیدن روی
stroke U لمس کردن دست کشیدن روی
To spilt hair . To make a fine distinction . U مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
gaping U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
to take a recess U موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
To crane ones neck . U گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
foot bow U کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
gape U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
to dwell on U زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
gaped U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
shielding U زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
gapes U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sain U تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
drag U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com